محمد باقرازده- در آخرین روز دیماه ۹۵ نماد تهران مدرن فروریخت و ۱۶ آتشنشان و ۶ شهروند را زیر آوار خود دفن کرد. ریزش پلاسکو مانند برآمدن آن در اوایل دهه چهل، اما تبدیل به نمادی دیگر شد تا جایی که در گزارش ملی پلاسکو و همچنین نوشتههای بعضی صاحبنظران از عبارت «بهپاخاستن» برای این فروریختن استفاده شد؛ میگفتند «پلاسکو به پا خاست تا ساختار و انسجام مدنی ایران را به پرسش بگیرد و بپرسد شما ایرانیان چه کردید که من در آتش سوختم و فرو ریختم؟» آوارشدن متروپل بر سر آبادان، اما به طور جدیتر برخاستن و هشداری به همه است؛ زنگخطری که حکایت از فساد بیسابقه دارد و در کنار آن امنیت روانی یک جامعه را به بازی میگیرد. بهراستی وقتی ساختمانی تا این حد ناایمن، آنهم با دهها هشدار از سوی کارشناسان و مهندسان مجوز استفاده میگیرد، چگونه میشود به تصمیم یا تاییدی دیگر در این سیستم مدیریتی اعتماد کرد؟
فارغ از آثار این فاجعه بر زندگی مصدومان و خانوادههای بازماندگان و همچنین آثار ناامنی روانی که متروپل میسازد، اما بیایید به یکی از مهمترین گزارشهای تحقیقی و حقیقتیاب تاریخ ایران برگردیم و یافتههای آن را با آنچه در آبادان گذشته و میگذرد، مقایسه کنیم؛ این بررسی شاید دلیل دستور به صدواسیما برای کاهش پوشش خبری این حادثه و همچنین راههای پیشگیری از حوادث مشابه را روشن کند. پیش از پرداختن به یافتههای گزارش ملی پلاسکو و نسبتدادن آنها به متروپل، ضروری است یادآوری شود که بسیاری از مهندسان مستقل، روزنامهنگاران محلی و همچنین نظام مهندسی آبادان رخدادن چنین حادثهای را پیشبینی کرده و هشدار دادند، اما مسئولان نه تنها توجهی نکردند که از راههای میانبر برای مجوزدادن به چنین سازه ناامنی استفاده کردند.
پس از فروریختن پلاسکو در سال ۹۵، «حسن روحانی» رئیس جمهوری وقت ایران برای نخستین بار بررسی حادثهای ملی را به هیاتی مستقل و علمی سپرد و کمیته ملی پلاسکو را تشکیل داد. این کمیته در طول دو ماه بررسی و با تشکیل دهها کمیته علمی گزارشی ۱۸۰ صفحهای منتشر کرد که قرار بود مانع از تکرار حوادث مشابه شود. یافتههای این کمیته نکات مهمی چه در زمینه پیشگیری و چه حتی مدیریت بحران داشت که حالا حادثه متروپل و شیوه مدیریت این بحران نشان میدهد که این گزارش مانند بسیاری از کارهای علمی و تحقیقاتی در این سالها تنها خاک خورده و در گوشهای رها شده است. اما نتایج چه بود و چه درسی برای اینروزها دارد؟
میدانیم که عملیات ۹ روزه برای نجات محبوسشدگان حادثه پلاسکو نتیجهای دربرنداشت و تنها پیکرهای بیجان از زیر آوار بیرون کشده شد. یکی از مهمترین نکات این گزارش به همین موضوع یعنی شیوه آواربرداری برمیگردد که در اصلی شفاف میگوید: «تا زمانی که همه افراد مفقود و یا قربانیان حادثه از زیر آوار بیرون کشیده نشدهاند، نباید عملیات نخالهبرداری انجام شود.» حال آنچه را که اینروزها در آبادان میگذرد، با این اصل بسنجید؛ درحالیکه همچنان چندین نفر زیرآوار مفقود شده و خانوادههایشان چشم به معجزه دوختهاند، نخالهبرداری متوقف شدهاست؟ به عبارت دیگر این عملیات نخالهبرداری که در آبادان درحال انجامشدن است، مغایر با اصول ساده بینالمللی و نتایج همین گزارش ملی است. نتیجه آن چه خواهد بود؟ اینکه امید به زندهماندن مفقودشدگان لحظهبهلحظه کمرنگتر خواهد شد.
اینروزها تقریبا همه میدانند که مسئولان محلی و استانی در این حادثه مقصراند و اسنادی از مخالفت و هشدار نظام مهندسی درباره بهرهبرداری از این ساختمان منتشر شده، اما مالک و شرکتاش به چه طریقی مجوز گرفتند؟ پاسخ ساده است و بهراههای میانبر برمیگردد که تااندازهای جنبه قانونی هم دارد. ببینیم گزارش ملی پلاسکو در اینباره چه میگوید؛ «مشاهدات نشان میدهد که حادثه پلاسکو از دیدگاه حقوقی بطور عمده دو عامل اساسی دارد: ۱-پراکندگی و ناهمگنی نظام حقوقی که سبب ایجاد نهادها و دستگاههای اجرایی متعدد، موازیکاری و همپوشانی صلاحیت دستگاههای مجری قانون در موضوعات واحد است. ۲-نامشخص بودن یا ضعف نهاد هماهنگکننده علاوهبر عدم وجود الگوی ازپیشتعیینشده نحوه همکاری متقابل بین دستگاههای اجرایی.» به عبارت سادهترین نتایج گزارشی با حضور مهمترین کارشناسان ایران پیشتر درباره موازیکاری و همپوشانی دستگاههای مختلف هشدار داده بود، اما شش سال پس از این گزارش حالا مشخص میشود که این موازیکاری و همپوشانی حقوقی دقیقا کار دست آبادان دادهاست. نظام مهندس مجوز نداده، اما مالک سراغ شهرداری رفته و از آنجا مجوز خود را گرفته است!
«پیمان جبلی» رئیس سازمان صداوسیما دیروز (سوم خرداد) و در جمع دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف از یک «دستور» برای کاهش پوشش خبری حادثه متروپل سخن گفت که بهنظر میآید موضوع مهمی است. او گفت: «ما برای متروپل شبکه خبر را به خط کردیم از همه جا خواهش و تقاضا و جاهایی دستور بود که حتی یک ساعت و دو ساعت (به این موضوع بپردازید) و بس است دیگر. ریزهکاریهایی دارد انعکاس اعتراض که اگر گاهی دور یک میز بنشینیم میتوان درباره آن همفکری کرد.»
بررسی این «خواهش و تقاضا و جاهایی دستور» به رئیس صدواسیما برای کاهش پوشش خبری مهترین خبر کشور، بهراحتی و در شرایط کنونی ممکن است، اما بازگشت به پلاسکو شاید تااندازهای مفید باشد. در روزهای پس از فروریختن پلاسکو، شبکه خبر و بخشهای خبر دیگر شبکهها به طور مداوم به پلاسکو و اخبار لحظهای آن میپرداختن که بعدتر این شیوه پوشش با انتقادات فراوانی روبهرو شد و حتی در گزارش ملی حادثه پلاسکو هم به آن اشاره شدهاست. بهطور خلاصه منتقدان میگفتند که صداوسیما با این پوشش، چشمها را به پایانی خوش یا دستکم کمی امیدوارکننده دوخته بود، اما بیرونکشیدن پیکرهای بیجان آنهم پس از ۹ روز عملیات بیوقفه، به بزرگترین ناامیدی و یاس دستهجمعی تبدیل شد. این توضیح و روایت گذشته، شاید دلیل فشار به صدواسیما برای پوششندادن خبر متروپل را تااندازه روشن کند؛ شاید دستوردهندگان از آینده اطلاع دارند که ما مردم نمیدانیم و شاید بهزعم خودشان میخواهند آن ناامیدی دستهجمعی تکرار نشود، اما آیا این روش واقعا کارساز است؟
خوب نمیخواهید واضح حرف بزنید همون سکوت تلویزیون را....
دوما" همه این داستانها یک ریشه داره اونم فساده و از اونجایی که نمایندگان مجلس و دولت و کل نظام تصمیم به محدود کردن اطلاع رسانی و آزادی اطلاعات گرفتند پس مطمعن باشید از این اتفاقات همواره خواهیم داشت چون فساد رو همیشه خواهیم داشت .
رکس ابادان عامل چی شد .